فیلم سون seven

سلام

خیلی یکهوویی تصمیم گرفتم فیلم‌های خوبی رو که اکثرا در سینما پردیس قلهک باهاشون آشنا شدم و می‌شم و با اونها خیلی حال کردم رو با شما نیز به اشتراک بگذارم. نکته مهم اینه که اینها صرفا  نظر شخصی و منتقد فیلم نیستم و اصولا هم تخصصی در این زمینه ندارم :))‌ صرفا یک پیشنهاد برای اینکه شما هم اون رو ببینید، شاید مثل من از دیدنش لذت بردید.

برای شروع  هفت که ترجمه seven بهتون پیشنهاد میکنم حتما ببینید. این فیلم در لیستی هزارتایی قرار میگیره و اینطوری که میشه هزاربار این فیلم رو دید و هزاربار ناراحت شد و خسته هم نشد.

این فیلم در سال ۱۹۹۵ به کارگردانی دیوید فینچر با بازی بردپیت و مورگان فریمن ساخته شده.  اجازه ندید قدیمی بودن ساخت فیلم مانع از دیدن اون بشه! فیلم روایت فردی قاتل که آدم‌های بد رو به شکل فجیع می‌کشه. به تدریج و از قتل دوم سوم به بعد دو کارگاه اصلی متوجه میشن که قتل‌ها سریالی هستند و انتخاب اونها براساس هفت گناه کبیره‌ست. همین مورد باعث میشه ادم ناخودآگاه موردهای وطنی در ذهنش تداعی بشه. مواردی که قاتل، مجازات مقتول رو وظیفه‌ای الهی میدونه، شخصا تصمیم به مجازات فرد خاطی میگیره. برای  پنج عدد از این گناهان شامل شکم‌پرستی Gluttony، طمع Greed، کاهلی Sloth، شهوت Lust و تکبر Pride، قاتل، آدم‌های مورد دار رو انتخاب میکنه و به سزای عملشون می‌رسونه و همین باعث میشه آدم با قاتل در ابتدا خیلی همزادپنداری کنه.  در میانه قتل‌ها،‌ دو کارگاه اصلی تا دو قدمی قاتل نیز می‌رسن که همین نحوه رسیدنش هم در نوع خودش خیلی جالبه! اونها اول حدس میزنن که قاتل چه کتابی رو داخل کتابخونه میره میخونه و بعد با استفاده از اطلاعاتی که FBI به شکل غیرقانونی از کتابخونه ها جمع‌آوری میکنه، به موقعیت قاتل پی می‌برند! کتابخونه جایی که اطلاعات شخصی مثل تلفن و ادرس محل خونه رو مجبورید برای عضو شدن و گرفتن کتاب تحویل بدید اینطوری میشه از رو سلیقه فرد کتابخوان به فردی مظنون شد!

فیلم هفت
هفت

فیلم از جایی زیبا میشه و به اوج خودش میرسه که قاتل با پای خودش میاد و خودش رو معرفی میکنه! در حالیکه هنوز دو گناه بزرگ مونده که هیچ فردی بخاطرش مجازات نشده! یکی گناه خشم Wrath و دیگری گناه حسادت Envy. قاتل بعد از معرفی خودش به پلیس درخواست میکنه که به همراه دو  کارگاه اصلی فیلم به محلی بره که به گفته خودش قراره پرده از قتل ششم برداشته بشه! در انتهای فیلم اینطور میشه برداشت کرد که قاتل خودش دچار گناه حسادت شده. حسادت به کارگاه پلیس، بخاطر همسر خوبی که داشته و برای همین زن کارگاه  میلز رو  از تنش جدا میکنه و در انتها کاری میکنه که کارگاه میلز اون رو بکشه و به این ترتیب فردی که مرتکب حسادت میشه هم به سرانجام کار خودش میرسه! اما این وسط کارگاه میلز که مرتکب گناه خشم شده و قاتل رو کشته، تنها فردی که زنده می‌مونه.

یکی از بهترین دیالوگ‌های فیلم جایی که کارگاه میلز به قاتل میگه تو مسیح نیستی، در بهترین حالت فیلم برتر هفته یا یک تی‌شرت هستی که یکی دو روز تن ملت می‌شی و بعدش تمام!

You’re no messiah. You’re a movie of the week. You’re a fucking t-shirt, at best.

 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *